کتاب را باز می کند پیش خود می گوید از امشبمان که دیگر 2 ساعت مانده بگذار فردا کتاب را شروع کنم تا بتوانم آن را تماما در یک روز بخوانم. کتاب را می بندد و 35 سال است که قرار است آن فردا بیاید.
همه ما کم و بیش خصلت بالا را داریم بعضی می گویند یک خط کتاب که چیزی نیست بعضی می گویند یک صفحه کتاب و برخی نیز می گویند یک فصل چیزی نیست. اما تمام اینها چیزی هستند خط به خط آن ها نقطه به نقطه شان حرف به حرفشان
اگر این حروف به ظاهر کوچک کنار هم نبودند کتابی هم نبود دسته کم نگیرید شان تک تک آنها ارزشمندند. اگر وقت دارید 10000 تا از آن ها بخوانید اگر نه 300 تا و اگر باز نشد 20 تا نشد یک نقطه.
خدا می داند اگر لغت هایی که می گفتم قرار است بعدا کامل یاد بگیرم همان موقع یاد می گرفتم الان چند زبان بلد بودم.
سرآخر این که انقدر دنبال کامل کاری نباشید مگر ناقص کاری چه عیبی دارد.
پست بعدی شماره 300 است به وبلاگ نویس فقید هولدن تقدیم می کنم و درباره او و هیولای درونش کمی می نویسم
درباره این سایت