یازده آذر هم گذشت.
صبح خواب خوبی داشتم و تقریبا 6 ساعتی خوابیدم.
بیمارستان بودم امروز. یه مورد آنفولانزا مشکوک به اچ وام ان وان داشتیم دختر جونی بود که حالش پایدار بود و به درمان جواب مثبت داده بود . تمام بخش و پرسنل ماسک زده بودیم با این که میدونستیم تاثیری نداره. البته همه ما اونجا میدونستیم که این بیماری اونقدرها که میگن خطرناک نیست و اکثر مرده ها از سر سن بسیاز زیاد و یا سن بسیار کمه که میمیرن. بهترین چیز برای پیشگیری ماسک ان 95 هست که خیلی گرونه قبلا هر یه دونه 110 تومن بود الان نمیدونم.
حدود ساعت ده ارشد مارو فرستاد اسپیرومتری، اتاق جالبی بود با توضیحات پزشک خوش اخلاقش جالب تر هم شد توضیح بیشتر نمیدم چون تخصصیه و حوصله آدم سر میره.یه بابایی اومد اونجا تا میتونست تو دستگاه فوت کرد اون آخراش دیگه داشت خفه میشد.
همراه یکی از مریضا سی پاپ بزرگ خریده بود. گفت از تهران براش فرستادن اینجا که در نوع خودش جالب بود اما وصل نکردیم. فرق سی پاپ و ای پاپ اینه که سی پاپ متناوب هوا مویده مثل کپسول اکسیژن و ای پاپ با وقفه البته هر دوتا فشار طبیعی ریه رو شبیه سازی میکنن.
کنفرانسم نیم ساعت استراحت خوندم و تقریبا عالی گفتم هر چند سهم من کم بود.
خبر بد اینه که پنجشنبه هم باید بیمارستان بریم و خبر خوب اینه که فردا امتحان نداریم.
کمی یوتیوب گردی کردم که فایده ای تو یادگیریم نداشت و وقتم هدر رفت فقط یه ویدیویی خوب دیدم تحت این عنوان "چطور در 7 روز زبان ایتالیایی یادگرفتم".
فیلم مارجین افتضاح بود نه سینما داشت نه لذت.
فیلم لیبرتی والانس رو شروع کردم باورتون میشه یادم نیست قبلا دیدمش یانه. حدس میزنم اکثر معروفای جان فورد رو دیدم و این یکی از اوناست که سر سری زدمش جلو.
امان از بارون های رشت هوش آدمیزاد رو از سرش می بره.
احساس میکنم پیش فعالی دارم و آروم و قرار نمیتونم بگیرم.
درباره این سایت