دو روز سخت گذشت 20 و 21 آذر.
دیروز به قدری سرم شلوغ بود که بعد از خونه اومدن چند ساعتی بیدار بودم یه خواب عمیق داشتم تا امروز صبح. امروز رشت آفتاب در اومد که عجیب بود. نشستم سر ساخت اسلاید و حسابی روش کار کردم تا بعد از ظهر تموم شد. صبح صبحونه یه کولوچه ی حقیرانه به سبک درویش ها خوردم. نهارم لوبیا پلو داشتیم. بجز اسلاید و ارائه امتحان میان ترم هفته دیگه 30 آذز هم داره بهم استرس وارد میکنه. پیش استاد تعمیراتم رفتم راستش واسه رفتن مدرکم رفته بودم که به استادم سر زدم یه گفتوگوی طولانیی هم باهم داشتیم سر رفتن از ایران یا موندن صحبت کردیم و. بیشتر مسیر رو پیاده رفتم و برگشتم. سه تا کتاب که از کتابخونه گرفته بودم پس دادم بچه ها تو کتاب خونه درباره آهنگ جدید هیچ کس حرف میزدن شب دان کردم و گوش دادم. یکی از کتاب هایی که تحویل دادم نقدهای رابین وود بود (عجب قافیه ای) که خیلی خوشم اومد ازش مخصوصا سر بحث سبک که یه تفاوت جدی بین حرکت دوربین، رنگ تصویر، ژانر فیلم، نگاه کارگردان، دغدقه کارگردان و این دست مسائل با سبک میذاره و معتقده سبک در هنر ورای ایناست.
اگر گذرتون به این کتاب افتاد حتما یه نگاهی به نقد فیلم پیش از طلوعش بندازین جالبه. در باره ایدئولوژی پشت فیلم هم حرف های جالبی میزنه از جمله این که بردمان رو سر قضیه نفهمیدن تفاوت بین مسائل اجتماعی یا مسئله ذات انسان زیر سوال میبره. بعد از ظهر رفیقم ایرادات اسلاید رو بهم گفت و تا آخر شب اونارو درست کردم. شام عدسی خوردم. چند وقتیه گرمی زیاد میخورم و این موضوع باعث سر حال تر شدنم شده.
درباره این سایت