پدرم میگفت دوران جنگ کنار کسی از همرزماش که شرایط مشابه با اون داشت بستری شد که مرد. میگفت اون روز مرگ رو دیده و حدس میزده کار اونم تمومه. اما تموم نشد. خواست خدا بود. خدا این بازی رو دوست داره تا نشون بده ارزش زندگی چقدره.
دوباره این اتفاق افتاد سال ها بعد با کلی تغییر چند نفر تو ای سی یو ب.ق کنار دستش با چند متری فاصله پنج نفر مردن با شرایط مشابه و اون که بیشترین زمینه ریه ای رو داشت زنده موند. قطعا این بازی خداهم بی دلیل نیست و عاشق این جملشم که میگه قطعا پس از هر سختی آسانی است.
چند روزیه این آهنگ رو گوش میدم و به معجزه های افتاده فکر میکنم.
درباره این سایت